از ذهن تا عمل
حدود پانزده سال پیش بود که ترجمهی مصاحبهای از یک پروفسور ژاپنی را خواندم. پروفسوری که عضو شورای سیاستگذاری گروه مؤلفان کتابهای درسی در کشور ژاپن بود. از او پرسیده بودند که شما در تألیف کتابهای درسی چه اهداف مشخصی را دنبال میکنید؟
پاسخشان این بود که ما به دنبال تقویت سه عضو دانشآموزان ژاپنی هستیم: سر، قلب و دست. در توضیح بیشتر چنین توضیح داده بودند که ما به دنبال آن هستیم که دانشآموزان ما باید پس از اتمام تحصیلات خود به طور عام و پایان هر مقطعی به طور خاص از نظر تواناییهای مربوط به سر و قلب و دست به مرحلهی بالاتری رسیده باشند.
سر: سر محل اندیشه و انباشت محفوظات انسان است. مغز سختافزار فعل و انفعالات مربوط به اندیشه است.
قصد پروفسور ژاپنی از تقویت «سر» ارتقای توانمندی دانشآموزان در حیطهی یادگیری مطالب و شیوههای درست اندیشیدن و تفکر بود. و هر سیستم آموزشی توقع دارد که فراگیرانش پس از پایان هر مرحلهای از تحصیل، از نظر معلومات و به قول رایجمان سواد، و نیز دانشها و شیوهی درست اندیشیدن و عمق اندیشه به مرحلهای بالاتر برسند.
قلب: قلب مظهر عواطف و احساسات ماست و بهتبع همین نگرش است که بسیاری قلب را مرکز تولید عواطف و احساسات و عشق میدانند. در عصری که ما هستیم تسّلط ماشین و تکنولوژی با تمام مظاهر متفاوت آن بر زندگی انسان غیر قابل انکار است. موج عظیم مدرنیته که محّل خیزش ابتدایی آن غرب و خصوصاً اروپا بود به مرور همچون یک سونامی تمام مرزهای کشورها را در نوردید. جامعهی ما نیز از سلطه و گسترهی این امواج فراگیر در امان نماند. اگر اروپا پس از هزار سال تسلّط کلیسا و نگرش مبتنی بر سنّت، به مرور و از قرن چهارده قدم در عرصهی رنسانس و عصر روشنی و فلسفه و به دنبال آن مدرنیته و تکنولوژی نهاد، و به عبارتی یک مسیر طبیعی از سنّت به مدرنیته را پیمود، ما و دیگر مناطق پیرو جهان شاهد یک تکنولوژی وارداتی شدیم. اروپا اختراع کرد و ما مصرف کردیم و شاید بزرگترین هنرمان این شد که صنعت مربوط به یک پدیده جدید و مدرن را به قول خودمان، بومیسازی کنیم و یا با گذاشتن یک اسمِ گاه « لا یَتَچسبک» پارسی بر روی آن از عذاب تقلید و تهیشدن از اصالت، خود را رهایی دهیم. به هر حال «ماشینیسم» و «تکنولوژیزدگی» و دور شدن از مظاهرِ انسانی سنّت، مانند پایبندی به اخلاق و انسجام خانواده و نگرش احساسی و عاطفی به محیط و انسانهای دیگر، از عوارض ورود ماشین و مشخصاً صنعت و تکنولوژی در مظاهر گوناگون آن بود. با شیوع انواع رسانهها و ابزار ارتباطی همچون گوشی موبایل و انواع نرمافزارهای پیامرسان همچون تلگرام و ... این موضوع را میتوان به روشنی فهمید. ما با هر چیزی بیشتر در ارتباط و تماس باشیم ویژگیهای آن چیز را میپذیریم. دلبستگی و وابستگی روزافزون ما به ماشین ما را «ماشینی» میکند و از روح و عواطف و احساسات انسانی خالی میکند. دغدغهی آن پروفسور ژاپنی و البته که دغدغهی ما اولیای آموزش و پرورش نیز همین است که فرزندانی تربیت کنیم که پس از پایان تحصیلات نه رباتهایی دانشمند که انسانهایی دانشمند و در عین حال واجد عواطف و احساسات انسانی باشند.
دست: دست مظهر و نشانهی تام و تمام عمل است. و یکی از معایب اصلی و اساسی سیستم آموزشی ما در ایران این است که اغلب آموختههایمان تئوریک و ذهنی است. گاه در رشتهای در حالی دانشجویی فارغالتحصیل میشود که حتی قسمتی از آموختههای خود را قادر نیست در عرصهی واقعی پیاده کند مهندسی خوانده است امّا قادر به طراحی نیست. شیمی خوانده است امّا قادر به انجام یک آزمایش ساده از فعل و انفعالات شیمیایی نیست. معماری خوانده است، امّا قادر نیست یک بنای ساده را طراحی و نقشهکشی و پیاده کند
ما نیازمند تقویت سر و قلب و دست دانش آموزانمان هستیم.
حمزه حسین زاده